سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانش میراثى است گزین و آداب ، زیورهاى نوین جان و تن و اندیشه آینه روشن . [نهج البلاغه]
معرفی بزرگان و معصومین - وبلاگ تخصصی آموزشی راهبرد فنون
  • پست الکترونیک
  • شناسنامه
  •  RSS 
  • پارسی بلاگ
  • پارسی یار
  • در یاهو
  •  

    «اشرف مخلوقات خداى تعالى وجود مقدس حضرت رسول اکرم صلى اللّه علیه و آله و سلّم است، وجود مبارکش از نظر حسن خلق در چنان درجه اعلائى قرار گرفته که قرآن کریم درباره‏اش مى‏فرماید: « انَّکَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظیمٍ ترجمه: به درستى که تو به خویى بس بزرگ آراسته‏اى و در جاى دیگر او را الگوى تمام مؤمنین به مبدأ و معاد قرار داده مى‏فرماید: « لَقَدْ کانَ لَکُمْ فى رَسُولِ اللَّهِ اسْوَةٌ حَسَنَةٌ » ترجمه: البته رسول خدا براى شما الگوى خوبى است، احزاب: 121.

     لذا براى کسانى که در راه تهذیب نفس و کسب مکارم اخلاق در تلاشند سزاوار است که به این وجود شریف اقتداء کرده و سعى کنند آنچه را که در رفتار و کردار و حرکات و سکنات آن حضرت وجود داشت در خود مجسم کنند»

     یکى از علماء صفات رسول اکرم را در موارد ذیل جمع نموده:

    1. بردبارترین مردم   سوء الخلق یفسد العمل کما یفسد الخلّ العسل.

    2: شجاع‏ترین مردم.

    3. عادل‏ترین مردم.

    4. عفیف‏ترین مردم

     5. هرگز دستش دست زن نامحرمى را لمس نکرد

    6. سخى‏ترین مردم بود، تا حدى که هیچ شبى پول نقدى را پیش خود نگه نمى‏داشت و اگر شب مى‏شد و پولى به همراه داشت آنقدر بیرون از خانه مى‏ماند تا آن را به کسى که استحقاقش را دارد بپردازد.

    7. متواضع‏ترین مردم بود تا جایى که با دستان مبارکش کفش پینه مى‏زد، لباس وصله مى‏کرد.

    به خانواده‏اش کمک مى‏نمود، حتى براى تکه تکه کردن گوشت آنها را یارى مى‏کرد، دعوت هر مؤمنى را چه بنده و چه آزاد مى‏پذیرفت هر هدیه‏اى را حتى اگر یک جرعه شیر، مى‏پذیرفت و آن را تلافى مى‏کرد.

    خوردن برایش مهم نبود، هر غذایى که حاضر بود مى‏خورد، از خوردن حلال پرهیز نمى‏کرد.

    هر لباسى که برایش امکان داشت مى‏پوشید، لباسش همیشه بالاتر از قوزک پایش بود، هر وسیله‏اى که در اختیار داشت سوار مى‏شد گاهى بر شترى سوار مى‏شد و گاهى بر استرى سیاه و سفید و گاهى بر الاغى و حتى پشت سر دیگران بر مرکب مى‏نشست، و با فقرا همنشین مى‏شد.

    8. هرگز صدقه نمى‏خورد.

    9. براى خدا غضب مى‏کرد ولى بخاطر خودش غضبناک نمى‏شد، دیر غضب مى‏کرد و زود راضى مى‏شد و غضب و رضایش در چهره‏اش مشخص بود.

    10. از مریضها حتى در دورترین نقاط شهر عیادت مى‏کرد.

    11. در تشییع جنازه شرکت مى‏کرد.

    12. در بین دشمنانش بدون نگهبان حرکت مى‏کرد.

    13. با وقارترین مردم بود در حالى که هیچ تکبرى نداشت [1] 14. در سخن گفتن بلیغ و فصیح و شیرین زبان‏ترین مردم بود بدون اینکه سخنش را طولانى کند سخنان جامع مى‏گفت و آنچه را مى‏خواست بگوید در جملات کوتاه جمع مى‏کرد، بسیار سکوت مى‏کرد، بدون حاجت سخن نمى‏گفت، سخن زشت بر زبان نمى‏راند و در حال غضب و [1] علت اینکه همراه با اثبات وقار، تکبر را از آن حضرت نفى مى‏کند این است که وقار معمولا همراه با نوعى تکبر است و غالبا این دو صفت که یکى از آنها پسندیده و دیگرى نکوهیده است با هم اشتباه مى‏شوند.

     ترجمه‏اخلاق ص :  29 رضا جز حق نمى‏گفت.

    15. زیباترین مردم بود.

    16. هیچ امرى از امور دنیا براى او مهم نبود.

    17. هیچ گاه سه روز خود را از نان گندم سیر نمى‏کرد، در حالى که نه بخیل بود و نه فقیر بلکه فقط خدا را ترجیح مى‏داد، از گرسنگى سنگ به شکم مى‏بست، نان جو با سبوس مى‏خورد محبوبترین غذا نزد او غذایى بود که دستان بیشترى در آن باشد، با انگشتان سه‏گانه‏اش غذا مى‏خورد و گاهى از انگشت چهارمش کمک مى‏گرفت، سیر و پیاز و تره نمى‏خورد، هرگز غذایى را مذمت نمى‏کرد اگر دوست داشت مى‏خورد و اگر دوست نداشت نمى‏خورد، کاسه‏اش را پاک مى‏کرد سپس مى‏فرمود آخر غذا با برکت‏تر است و انگشتانش را مى‏لیسید تا سرخ مى‏شد، با مساکین هم غذا مى‏شد.

    18. بوهاى خوش را دوست داشت و از بوهاى بد ناراحت مى‏شد.

    19. اهل فضل را احترام مى‏کرد و بر اهل شرف نیکى روا مى‏داشت.

    20. صله رحم بجا مى‏آورد بدون اینکه آنها را بر بهتر از خودشان برترى دهد، هر کس را که بر او وارد مى‏شد احترام مى‏کرد تا جایى که لباس و زیر اندازش را به کسى که بر او وارد مى‏شد مى‏داد و اگر قبول نمى‏کرد با اصرار به او مى‏قبولاند.

    21. به احدى ظلم نمى‏کرد، هرگز خادم یا همسرش را فحش نمى‏داد، اگر کسى از او معذرت مى‏خواست عذرش را مى‏پذیرفت و در عین قدرت عفو مى‏کرد، با او سخنان درشت مى‏گفتند و او صبر مى‏کرد، بدى را با بدى جبران نمى‏کرد بلکه از بدیها چشم پوشیده و آنها را مى‏بخشید.

    22. خنده‏اش بدون قهقهه بود و شوخیهایش جز حق نبود، در سلام پیشى مى‏گرفت، هر گاه با کسى دست مى‏داد قبل از او دستش را نمى‏کشید.

    23. هر گاه مى‏نشست معمولا دستش را دور پاهایش مى‏پیچید معمولا رو به قبله مى‏نشست، جاى معلومى براى نشستن نداشت، هر کجا خالى بود در آنجا مى‏نشست.

    25. پوست بدنش نازک و لطیف بود، ظاهر و باطنى آراسته داشت.

    26. سعه صدرش از همه بیشتر بود.

    27. راستگوترین مردم بود.

    28. در تعهدات باوفاترین آنها بود.

     29. نرمخو و خوش خلق‏ترین مردم بود.

    30. رؤوف‏ترین آنها بود.

    31. بهترین و سودمندترین مردم بحال مردم بود.

    32. از نظر اصل و نسب از همه برتر بود.

    33. هر کس براى اولین بار او را مى‏دید مى‏ترسید چون داراى هیبت بود و هر کس با شناخت با او معاشرت مى‏کرد شیفته‏اش مى‏شد، هیچگاه مسلمانى از او چیزى تقاضا نکرد مگر اینکه به او عطا کرد.

    34. هیچ گاه اصحابش پیش پایش بر نمى‏خاستند چون مى‏دانستند این کار را دوست ندارد.

    از على علیه السّلام: در روز جنگ بدر پیامبر اکرم از همه ما به دشمن نزدیکتر بود و ما همه به او پناهنده مى‏شدیم زیرا قویترین و شجاع‏ترین مردم بود.

    از على علیه السّلام: هنگامى که جنگ گرم مى‏شد به رسول خدا پناهنده مى‏شدیم در حالى که هیچ کس از او به دشمن نزدیکتر نبود

    روزى مردى با حضرت رسول اکرم صلى اللّه علیه و آله و سلّم مواجه شد و از هیبت آن حضرت به خود لرزید، حضرت فرمود: راحت باش من پادشاه نیستم، من پسر همان زن قریشیم که نان خشک شده مى‏خورد

    به صورتى بین اصحابش مى‏نشست که انگار یکى از آنهاست و اگر غریبى وارد مجلس مى‏شد نمى‏دانست کدامیک از آنها پیامبر است تا اینکه اصحاب از حضرت خواستند که محلى براى نشستن خود معین کند و سکویى از گل ساختند که حضرت روى آن مى‏نشست.

    هر کس او را صدا مى‏زد جوابش را مى‏داد و به خاطر مداراى با مردم هر گاه با آنها مى‏نشست طریقه معمول و عقلایى در پناهنده شدن آن است که انسان خود را به کسى پناهنده کند که از دشمن دور و از خطر در امان است یا دشمن به حرفش اهمیت مى‏دهد و به امانش احترام مى‏نهد. اما کسى که جلوتر از همه جنگجویان با دشمن در حال جنگ است و دشمن بیش از هر کس به خون او تشنه است پناهنده شدن به او از نظر موازین و معیارهاى معمولى غوطه‏ور شدن کامل در خطر است ولى با شجاعت و قدرت وصف ناپذیر رسول اکرم و اعتماد مسلمانان به ایشان کاملا طبیعى است که همه به او پناهنده شوند در حالى که خود حضرت در قلب دشمن مشغول مبارزه است.

     با این جمله حضرت قصد دارد ضمن اینکه به آن مرد اطمینان مى‏دهد و او را آرامش مى‏بخشد مردمى بودن خود را گوشزد کند و این تحقق آیه شریفه‏اى است که مى‏فرماید:

     لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَریصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنینَ رَؤُفٌ رَحیمٌ 9: 128.

     همانا رسولى از خود شما براى هدایتتان آمد که گمراهیهاى شما بر او سخت و گران و بر هدایت شما حریص و بر مؤمنین رءوف و مهربان است.

     در هر موضوعى صحبت مى‏کردند با ایشان همان موضوع را مورد صحبت قرار مى‏داد، مثلا اگر راجع به آخرت صحبت مى‏کردند حضرت هم در همان موضوع صحبت مى‏کرد و اگر راجع به خوردنى و نوشیدنى یا امور دنیا صحبت مى‏کردند حضرت هم همانگونه با آنها صحبت مى‏کرد.

    درود خداوند بر او و خانواده گرامى‏اش باد.



    علی اصغر یوسفی منش ::: سه شنبه 85/8/9::: ساعت 1:40 عصر
    نظرات دیگران: نظر
    موضوعات یادداشت: معرفی بزرگان و معصومین

    >> بازدیدهای وبلاگ <<
    بازدید امروز: 2
    کل بازدید :48031

    >>اوقات شرعی <<

    >>شمارنده<<
    >>نظر سنجی<<

    >> درباره خودم <<
    معرفی بزرگان و معصومین - وبلاگ تخصصی آموزشی راهبرد فنون
    مدیر وبلاگ : علی اصغر یوسفی منش[31]
    نویسندگان وبلاگ :
    وحید برازنده[0]


    >> پیوندهای روزانه <<
    علوم قرآنی [58]
    اسرار موفقیت [229]
    معرف به 40جستوجوگر [82]
    وبلاگ برتر [96]
    بهداشت حرفه ای [525]
    [آرشیو(5)]


    >>لوگوی وبلاگ من<<
    معرفی بزرگان و معصومین - وبلاگ تخصصی آموزشی راهبرد فنون

    >>لینک دوستان<<
    علوم قرآنی
    طب قدیم + طب قرآنی = درمان

    >>لوگوی دوستان<<




    >>آرشیو شده ها<<
    خانه داری
    داستان
    پزشکی
    معرفی معصومین
    گفتاری آشنا
    زمستان 1386
    پاییز 1385

    >>جستجو در وبلاگ<<
    جستجو:

    >>اشتراک در خبرنامه<<
     

    >>طراح قالب<<
    پارسی بلاگ، پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ
    2006-ParsiBlog™.com ©