«اشرف مخلوقات خداى تعالى وجود مقدس حضرت رسول اکرم صلى اللّه علیه و آله و سلّم است، وجود مبارکش از نظر حسن خلق در چنان درجه اعلائى قرار گرفته که قرآن کریم دربارهاش مىفرماید: « انَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظیمٍ ترجمه: به درستى که تو به خویى بس بزرگ آراستهاى و در جاى دیگر او را الگوى تمام مؤمنین به مبدأ و معاد قرار داده مىفرماید: « لَقَدْ کانَ لَکُمْ فى رَسُولِ اللَّهِ اسْوَةٌ حَسَنَةٌ » ترجمه: البته رسول خدا براى شما الگوى خوبى است، احزاب: 121.
لذا براى کسانى که در راه تهذیب نفس و کسب مکارم اخلاق در تلاشند سزاوار است که به این وجود شریف اقتداء کرده و سعى کنند آنچه را که در رفتار و کردار و حرکات و سکنات آن حضرت وجود داشت در خود مجسم کنند»
یکى از علماء صفات رسول اکرم را در موارد ذیل جمع نموده:
1. بردبارترین مردم سوء الخلق یفسد العمل کما یفسد الخلّ العسل.
2: شجاعترین مردم.
3. عادلترین مردم.
4. عفیفترین مردم
5. هرگز دستش دست زن نامحرمى را لمس نکرد
6. سخىترین مردم بود، تا حدى که هیچ شبى پول نقدى را پیش خود نگه نمىداشت و اگر شب مىشد و پولى به همراه داشت آنقدر بیرون از خانه مىماند تا آن را به کسى که استحقاقش را دارد بپردازد.
7. متواضعترین مردم بود تا جایى که با دستان مبارکش کفش پینه مىزد، لباس وصله مىکرد.
به خانوادهاش کمک مىنمود، حتى براى تکه تکه کردن گوشت آنها را یارى مىکرد، دعوت هر مؤمنى را چه بنده و چه آزاد مىپذیرفت هر هدیهاى را حتى اگر یک جرعه شیر، مىپذیرفت و آن را تلافى مىکرد.
خوردن برایش مهم نبود، هر غذایى که حاضر بود مىخورد، از خوردن حلال پرهیز نمىکرد.
هر لباسى که برایش امکان داشت مىپوشید، لباسش همیشه بالاتر از قوزک پایش بود، هر وسیلهاى که در اختیار داشت سوار مىشد گاهى بر شترى سوار مىشد و گاهى بر استرى سیاه و سفید و گاهى بر الاغى و حتى پشت سر دیگران بر مرکب مىنشست، و با فقرا همنشین مىشد.
8. هرگز صدقه نمىخورد.
9. براى خدا غضب مىکرد ولى بخاطر خودش غضبناک نمىشد، دیر غضب مىکرد و زود راضى مىشد و غضب و رضایش در چهرهاش مشخص بود.
10. از مریضها حتى در دورترین نقاط شهر عیادت مىکرد.
11. در تشییع جنازه شرکت مىکرد.
12. در بین دشمنانش بدون نگهبان حرکت مىکرد.
13. با وقارترین مردم بود در حالى که هیچ تکبرى نداشت [1] 14. در سخن گفتن بلیغ و فصیح و شیرین زبانترین مردم بود بدون اینکه سخنش را طولانى کند سخنان جامع مىگفت و آنچه را مىخواست بگوید در جملات کوتاه جمع مىکرد، بسیار سکوت مىکرد، بدون حاجت سخن نمىگفت، سخن زشت بر زبان نمىراند و در حال غضب و [1] علت اینکه همراه با اثبات وقار، تکبر را از آن حضرت نفى مىکند این است که وقار معمولا همراه با نوعى تکبر است و غالبا این دو صفت که یکى از آنها پسندیده و دیگرى نکوهیده است با هم اشتباه مىشوند.
ترجمهاخلاق ص : 29 رضا جز حق نمىگفت.
15. زیباترین مردم بود.
16. هیچ امرى از امور دنیا براى او مهم نبود.
17. هیچ گاه سه روز خود را از نان گندم سیر نمىکرد، در حالى که نه بخیل بود و نه فقیر بلکه فقط خدا را ترجیح مىداد، از گرسنگى سنگ به شکم مىبست، نان جو با سبوس مىخورد محبوبترین غذا نزد او غذایى بود که دستان بیشترى در آن باشد، با انگشتان سهگانهاش غذا مىخورد و گاهى از انگشت چهارمش کمک مىگرفت، سیر و پیاز و تره نمىخورد، هرگز غذایى را مذمت نمىکرد اگر دوست داشت مىخورد و اگر دوست نداشت نمىخورد، کاسهاش را پاک مىکرد سپس مىفرمود آخر غذا با برکتتر است و انگشتانش را مىلیسید تا سرخ مىشد، با مساکین هم غذا مىشد.
18. بوهاى خوش را دوست داشت و از بوهاى بد ناراحت مىشد.
19. اهل فضل را احترام مىکرد و بر اهل شرف نیکى روا مىداشت.
20. صله رحم بجا مىآورد بدون اینکه آنها را بر بهتر از خودشان برترى دهد، هر کس را که بر او وارد مىشد احترام مىکرد تا جایى که لباس و زیر اندازش را به کسى که بر او وارد مىشد مىداد و اگر قبول نمىکرد با اصرار به او مىقبولاند.
21. به احدى ظلم نمىکرد، هرگز خادم یا همسرش را فحش نمىداد، اگر کسى از او معذرت مىخواست عذرش را مىپذیرفت و در عین قدرت عفو مىکرد، با او سخنان درشت مىگفتند و او صبر مىکرد، بدى را با بدى جبران نمىکرد بلکه از بدیها چشم پوشیده و آنها را مىبخشید.
22. خندهاش بدون قهقهه بود و شوخیهایش جز حق نبود، در سلام پیشى مىگرفت، هر گاه با کسى دست مىداد قبل از او دستش را نمىکشید.
23. هر گاه مىنشست معمولا دستش را دور پاهایش مىپیچید معمولا رو به قبله مىنشست، جاى معلومى براى نشستن نداشت، هر کجا خالى بود در آنجا مىنشست.
25. پوست بدنش نازک و لطیف بود، ظاهر و باطنى آراسته داشت.
26. سعه صدرش از همه بیشتر بود.
27. راستگوترین مردم بود.
28. در تعهدات باوفاترین آنها بود.
29. نرمخو و خوش خلقترین مردم بود.
30. رؤوفترین آنها بود.
31. بهترین و سودمندترین مردم بحال مردم بود.
32. از نظر اصل و نسب از همه برتر بود.
33. هر کس براى اولین بار او را مىدید مىترسید چون داراى هیبت بود و هر کس با شناخت با او معاشرت مىکرد شیفتهاش مىشد، هیچگاه مسلمانى از او چیزى تقاضا نکرد مگر اینکه به او عطا کرد.
34. هیچ گاه اصحابش پیش پایش بر نمىخاستند چون مىدانستند این کار را دوست ندارد.
از على علیه السّلام: در روز جنگ بدر پیامبر اکرم از همه ما به دشمن نزدیکتر بود و ما همه به او پناهنده مىشدیم زیرا قویترین و شجاعترین مردم بود.
از على علیه السّلام: هنگامى که جنگ گرم مىشد به رسول خدا پناهنده مىشدیم در حالى که هیچ کس از او به دشمن نزدیکتر نبود
روزى مردى با حضرت رسول اکرم صلى اللّه علیه و آله و سلّم مواجه شد و از هیبت آن حضرت به خود لرزید، حضرت فرمود: راحت باش من پادشاه نیستم، من پسر همان زن قریشیم که نان خشک شده مىخورد
به صورتى بین اصحابش مىنشست که انگار یکى از آنهاست و اگر غریبى وارد مجلس مىشد نمىدانست کدامیک از آنها پیامبر است تا اینکه اصحاب از حضرت خواستند که محلى براى نشستن خود معین کند و سکویى از گل ساختند که حضرت روى آن مىنشست.
هر کس او را صدا مىزد جوابش را مىداد و به خاطر مداراى با مردم هر گاه با آنها مىنشست طریقه معمول و عقلایى در پناهنده شدن آن است که انسان خود را به کسى پناهنده کند که از دشمن دور و از خطر در امان است یا دشمن به حرفش اهمیت مىدهد و به امانش احترام مىنهد. اما کسى که جلوتر از همه جنگجویان با دشمن در حال جنگ است و دشمن بیش از هر کس به خون او تشنه است پناهنده شدن به او از نظر موازین و معیارهاى معمولى غوطهور شدن کامل در خطر است ولى با شجاعت و قدرت وصف ناپذیر رسول اکرم و اعتماد مسلمانان به ایشان کاملا طبیعى است که همه به او پناهنده شوند در حالى که خود حضرت در قلب دشمن مشغول مبارزه است.
با این جمله حضرت قصد دارد ضمن اینکه به آن مرد اطمینان مىدهد و او را آرامش مىبخشد مردمى بودن خود را گوشزد کند و این تحقق آیه شریفهاى است که مىفرماید:
لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَریصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنینَ رَؤُفٌ رَحیمٌ 9: 128.
همانا رسولى از خود شما براى هدایتتان آمد که گمراهیهاى شما بر او سخت و گران و بر هدایت شما حریص و بر مؤمنین رءوف و مهربان است.
در هر موضوعى صحبت مىکردند با ایشان همان موضوع را مورد صحبت قرار مىداد، مثلا اگر راجع به آخرت صحبت مىکردند حضرت هم در همان موضوع صحبت مىکرد و اگر راجع به خوردنى و نوشیدنى یا امور دنیا صحبت مىکردند حضرت هم همانگونه با آنها صحبت مىکرد.
درود خداوند بر او و خانواده گرامىاش باد.
سال 1385را رهبر حکیم و فرزانه انقلاب، سال پیامبر اعظم نامیدهاند، گذشته از بازتاب ابعاد سیاسى و جهانى این ابتکار، براى ما پیروان آن حضرت فرصت مغتنمى است که در این سال ضمن آشنایى بیشتر با زندگانى رسول اعظم، اعمال، رفتارادامه مطلب...